سحرگه به تماشای جمال حق نشسته بودم که تو از در آمدی . تو با آن نیمرخ مهتاب گونه ات ...
و به راستی که تو یک تکه ی بریده از چهره ی مهتاب بودی ...
گفتم : می بینی سعی مرا در صفا و مروه ؟ " سلوک هاجر وار مرا ؟ "
گفتی : " سلوک هاجر وار " تو را به سرچشمه ی آب حیات رهنمون می سازد. اکنون بار دگر رهسپار شو و در قلبت فرو رو , با آن یگانه شو و در اعماق قلبت او را به نظاره بنشین.
تو راست میگفتی , قلب محل دمید دفترچه یادداشت ری را...
ما را در سایت دفترچه یادداشت ری را دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : gozareomrrro بازدید : 158 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 21:31